رمان ان دی ای از سحرنورباقری

رمان ان دی ای از سحرنورباقری

نام رمان : دانلود پی دی اف رمان صحرا و مهرداد رمان ان دی ای (جلد دوم رمان محله ی ممنوعه)

به قلم : سحرنورباقری

حجم رمان : ۴.۹۱ مگابایت پی دی اف , ۱.۱۲ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱.۱۴ مگابایت نسخه ی جاوا , ۲۲۵ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه ای از داستان رمان:
مرگ ناگهانی حسام همـه رو شوکه کرده. دانلود پی دی اف رمان صحرا و مهرداد سیـاوش، دانلود پی دی اف رمان صحرا و مهرداد فرید و علی کـه به این مرگ مشکوکن؛

دنبال دلیلاصلی این اتفاق مـی گردن.

پدرام، پسر مرموزی کـه ادعا مـی کنـه دوست حسام بوده، دنبالشون راه مـیوفته

تا اونا رو از خطر دور نگه داره. دانلود پی دی اف رمان صحرا و مهرداد اما چرا؟ جوابش فقط سه کلمـه است؛

پدرام همون حسامـه.


فرمت رمان:pdf,apk,java,epub

دانلود رمان ان دی ای از سحرنورباقری با فرمت pdf به منظور کامپیوتر و لپتاپ

دانلود رمان ان دی ای از سحرنورباقری با فرمت apk  به منظور گوشی های اندرویدی

دانلود رمان ان دی ای از سحرنورباقری با فرمت java به منظور گوشی های سازگار با جاوا

دانلود رمان ان دی ای از سحرنورباقری با فرمت jad

دانلود رمان ان دی ای از سحرنورباقری با فرمت java (پرنیـان)

دانلود رمان ان دی ای از سحرنورباقری با فرمت epub به منظور آیفون ها,آیپد و کتابخوان ها

صفحه ی اول رمان:

همـه جا تاریک بود… یـه سیـاهی عمـیق و خالص… حس عجیبی بود…

مثل تو فضا معلق بودن… مثل پ از یـه هواپیما از یـه ارتفاع زیـاد…

دستمو، پامو، صورتمو، بدنمو، هیچی رو حس نمـی کردم..

چشممو حس نمـی کردم اما مـی دیدم…

قبل از معلق شدن، تاریکی کـه همـه جا رو گرفت،

حس کردم و بعد تمام احساساتم، حواس پنجگانـه و غ*ر*ی*ز*ه ام از بین رفت…

زمان معنی نداشت… مـی شد گفت یـه ثانیـه س کـه این احساس رو دارم و معلقم و مـی شد گفت هزاران ساله کـه تو این وضعیتم…

من بودم و من… شناور درون تاریکی… بدون هیچ جسم و احساسی…

هیچی معنی نداشت و برام افکار قبل از این اتفاق، خنده دار بود…

زندگیم از جلوم مـی گذشت و من همـه رو حس مـی کردم…

انگار کـه همون لحظه اتفاق افتاده… لحظه ی تولدم… پرستاری کـه بغلم کرد

و با لحن شادی گفت پسره… دستای گرمـی کـه رو سرم نشست و صدای مادری کـه مـی گفت سالمـه؟

پتویی کـه دورم پیچیده شد…

صدای بوق بوق دستگاه های اتاق عمل… دست بزرگی کـه حمایت گرانـه دستمو فشرد و صدایی کـه با بغض بود

: بـه زندگی خوش اومدی حسام… ب*و*س*ه ی شیرینی کـه رو نصف صورتم نشست

و صدای قدم های محکم پدری کـه داشت دور مـی شد…

نگاه های پر تنفر مرد جوونی کـه حتی یک بار دستمو نگرفت…

پسر کوچیک کنجکاوی کـه با لبخند کنارم نشست…

لحظه های پر از حضور مادر و خالی از حضور پدر…

کوچیکی کـه این بار من با تعجب نگاش مـی کردم…

دستای کوچیک و ظریفی کـه م بود و تو دستم گم مـی شد…

مدرسه رفتن های دوتایی با برادر بزرگم…

پسر شیطونی کـه روز اول مدرسه کنارم نشست و گفت

: من سیـاوشم. اسم تو چیـه؟…

صدای بلند معلم ها…

تنفر مردی کـه هر لحظه بیشتر مـی شد…

گربه ی بزرگ و سیـاهی کـه همـیشـه جلوی پنجره اتاقم مـی نشست… چشمای براقش کـه تو تاریکی مـی درخشید…

احساس حضور هر شبه ی آدمـی تو تاریکی اتاقم…

رمان ان دی ای از سحرنورباقری




[رمان ان دی ای از سحرنورباقری به منظور دانلود با فرمت pdf,java ... دانلود پی دی اف رمان صحرا و مهرداد]

نویسنده و منبع: siavash | تاریخ انتشار: Tue, 17 Jul 2018 17:02:00 +0000